نوشته ها و عکس های من

علیرضا رحیمی

مطلب های عاشقانه

دختر پسری با سرعت 120کیلومتر سواربر موتور سیکلت

دختر:آروم تر من می ترسم

پسر نه داره خوش میگذره

دختر:اصلا هم خوش نمی گذره تو رو خدا خواهشمیکنم خیلی وحشتناکه

پسر:پس بگو دوستم داری

دختر:باشه باشه دوست دارم حالا خواهش میکنم آروم تر

پسر:حالا بغلم کن(دختر بغلش کرد)

پسر می تونی کلاه ایمنی منو بذاری سرت؟داره اذیتم می کنه.

و....

روزنامه های روز بعد:موتور سیکلتی با سرعت 120کیلومتر بر ساعت به ساختمان اثابت کرد موتور سیکلت دو نفر
سر نشین داشت اما تنها یک نفر نجات یافت حقیقت این بود که اول سر پایینی پسر متوجه شد ترمز بریده اما نخواست
دختر بفهمه در عوض خواست یه بار دیگه از دختره بشنوه که دوستش داره(برای آخرین بار)

                           

ساحل 

یه روز تو خدمت دو تا دوست با هم بودن . یکی آبادانی به اسم محمد و یکی تهرانی به اسم علی. ان دوتا خیلی با هم جور ودن. طوری که اگه دو ساعت همدیگه رو نمی دیدن  نگران هم می شدن. گذشت و خدمت اینها به پایان رسید.

آبادانیه گفت علی خدمت ما تموم شد و رفاقتمون نه. من پولدار نیستم اما هر وقت خواستی زن بگیری بیا آبادان خودم یه زن خوب بهت میدم.

تهرانیه هم گفت من هم دلم واست تنگ میشه. هر وقت کار خواستی بیا تهران من پولدارم بهت کار میدم.

گذشت و بعد یه سال تهرانیه هوای زن گرفتن کرد. میره آبادان پیش رفیقش محمد. میگرده و خونشونو پیدا می کنه. میبینه یه خونه فقیرانه بدون تشکیلات و ...

یه یه هفته ای آبادانیه ازش مهمون نوازی گرمی میکنه. میرن دنبال زن . این همسایه و اون همسایه. این فامیل و اون فامیل . و خلاصه هر جا میرن تهرانیه نظرشو نمی گیره. بعد از یه مدت تهرانیه نی خواد خدا حافظی کنه میگه: محمد تو به قولت عمل کردی من پسندم نشد.

می خواد بره میبینه یه دختر خوشگل و سنگین و رنگین و خلاصه با کمالات میره تو خونه آبادانیه. میگه : محمد من این دخترو می خوام.

دختره نامزد آبادانیه بوده.

میگه باشه ( به خاطر اینکه به قولش عمل کنه ) . میره با خانواده ها صحبت می کنه با نامزدش صحبت می کنه و خلاصه راضیشون می کنه. دست نامزدشو میذاره تو دست رفیق تهرانیش.

به تهرانیه هم هیچی نمیگه.

بعد یه سال آبادانیه بی پول و معتاد میشه. مادرش می گه محمد حالا که بی پولی و وضعت  اینه یرو ببین رفیقت بهت کار میده؟

آبادانیه هم می ره تهران . بعد کلی گشتن خونه رفیقش رو پیدا می کنه. میبینه یه خونه با دم و دستگاه و با تشکیلاته.

آیفون رو میزنه میگه علی منم.

تهرانیه می گه برو آقا نمیشناسمت.

آبادانیه با خودش میگه شاید صدام عوض شده تو این مدت منو نمی شناسه. دوباره زنگ میزنه میگخ : علی منم محمد. رفیق آبادانیت.

تهرانیه میگه اقا من رفیقی به اسم محمد ندارم . برو مزاحم نشو ...

آبادانیه ناراحت میشه. خسته بوده . میگه برم یه گوشه استراحت کنم.

میره جلو خونه تهرانیه تو پارک استراحت کنه. می بینه سه نفر که قیافشون به دزدا می خوره میان نزدیکش.

با خودش میگه اینا الان میان پولامو میگیرن کتکم هم میزنن. بهشون میگم پولامو بگیرین اما کتکم نزنین. وقتی دزدان میان پیشش میگه : من آبادانیم. اینا هم پولامه . می خوام برم شهرم . پولامو بگیرین اما کتکم نزنین.

دزدها هم وقتی میبنن این جوریه میگن : ما الان از دزدی اومدیم زیاد پول داریم. بیا این صد هزار تومن رو بگیر به خودت برس. دزد ها هم میرن.

آبادانیه با خودش می گه میرم آرایشگاه . به سر و وضعم میرسم و یه دست کت و شلوار میگیرم. میرم آبادان به مادرم می گم رفیق کار داد من نخواستم . نمی گم نا مردی کرد.

خلاصه می ره اصلاح میکنه و کت و شلوار میگیره و حسابی به خودش میرسه.

تو راه که می خونه یه زن با یه ماشین کنارش ترمز میزنه . میگه آقا بیا سوار شو.

آبادانیه میگه من بچه شهرستانم می خوام برم آبادان. تو دیگه دست از سرم بردار خودم به اندازه کافی دردسر دارم.

زنه می گه بیا بالا. از قیافت خوشم اومده. بیا واسم کار کن. آبادانیه هم سوار میشه.

زنه مدیر یه فروشگاه زنجیره ایه. یه غرفه میده دست آبادانیه. از برکت دست آبادانیه کار فروشگاه میگیره. وضع زنه خوب میشه.

زنه به آبادانیه می گه کارت خوبه . ازت خوشم اومده . واقعاْ مردی اگه زن می خوای بیا دخترمو بدم بهت. آبادانیه هم قبول می کنه دختر و میگره.

بعد یه مدت زن آبادانیه می گه یه مجلش شراب خوری تو شمال شهر هست. میای بریم . آبادانیه هم میگه بریم.

میرن و تو مجلس آبادانیه نامزد قبلیش که حالا زن تهرانیه هست رو می بینه.

به جمع می گه ساقی اول من.

میگه : به سلامتی اون رفیقی که قول داد و به قولش عمل نکرد. همه پیک اول رو میزنن.

پیک دوم به سلامتی اون سه تا دزدی که پول دادن به من و کمکم کردن. همه پیک دوم رو میزنن.

پیک سوم به سلامتی زنی که بهم کار داد و دخترش رو هم زنم . همه میزنن.

آبادانیه هر چی بود به تهرانیه پرونده بود.

تهرانیه هم می گه ساقی دوم من.

میگه به سلامتی اون رفیقی که قول داد و به قولش عمل کرد. همه میزنن.

پیک دوم به سلامتی اون سه تا دزدی که دزد نبودن و من فرستادمشون. همه می زنن.

پیک سوم به سلامتی قسم خورده بودم نگم اما میگم. به سلامتی اون زنی که مادرم بود و اون دختر که خواهرم...                      

 

داستان غمگین عاشقانه دختر و پسر

دختره از دوست دارم های هر شب پسره خسته شده بود


یه شب که پسره اس داد ،


دختره بدون اینکه اس رو بخونه گوشی رو گذاشت زیر بالشش و خوابید .


صبح مادر پسره زنگ زد به دختره ، گفت پسرش مــــرده !


دخــتـره با گــریــه اس آخر پسره رو خوند ، نوشته بود :


تصادف کردم خودمو به زور رسوندم دم درتون ، بیا پایین ببینمت !

ﭼﺸﻤﺎﻧﺘ

چشمهایت

ﻧﻤﯿـﺩﺍﻧم ﭼﺸﻤﺎﻧﺘـ ﺑﺎ ﻣﻦ ﭼﻬـ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻓﻘﻂ ﻭﻗﺘﯿـﮐه ﻧﮕﺎﻫم
ﻣﯿﮑﻨﯿـیﭼﻨﺎن ﺩﻟم ﺍﺯ ﺷﯿﻄﻨﺘـ ﻧﮕﺎﻫﺘـ
ﻣﯿﻠﺮﺯﺩﮐه ﺣﺴـ ﻣﯿﮑﻨم ﭼﻘﺪﺭ ﺯﯾﺒﺎﺳﺘـ
ﻓﺪﺍ ﺷﺪن ﺑﺮﺍی ﭼﺸﻤﻬﺎیی ﮐه
ﺗﻤﺎم ﺩﻧﯿﺎﺳﺘـ…

جیگر‬ گوشه

تمام گوشه ها

تمام ‏گوشه‬ های
جهان
را ‫‏بگردم‬
‫‏جیگر‬ گوشه ام
‫‏تویی‬........

NO 

دلبسته تر

دلبسته

تو” تکرار نمی شوی ،

این منم که دلبسته تر می شوم !

عشـــ♥ــــق



عشـــــــق یعنی:

یــــه نفر هست که

بدون فکر به نتیجه و آینده


ﮐﺴــــﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ ...

ﺣﺘــــــﯽ ﺗﻮﯼ ﺍﻭﺝِ ﺍﺧـــــــﺘﻼﻑ ...

ﻧﻪ ﻣــــــــﯿﺮﻩ ﻧﻪ ﻣﯿــﺬﺍﺭﻩ ﮐﻪ ﺑـــــــﺮﯼ !



M

هر روز بیشتر از دیروز دوستت داره...

۳۰ مهر ۹۴ ، ۲۳:۱۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
alireza rahimi

به وبلاگ من خوش آمدید

سلام
من علیرضا رحیمی هستم
متولد 1381 از صحنه
ادامه مطلب...
۲۳ مهر ۹۴ ، ۱۰:۵۵ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
alireza rahimi

پخش موسیقی های صوتی











ادامه مطلب...
۲۷ مهر ۹۴ ، ۱۹:۵۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
alireza rahimi

سعید پسر داییم


ادامه مطلب...
۲۳ مهر ۹۴ ، ۱۱:۵۷ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
alireza rahimi

عکس های خودم


ادامه مطلب...
۲۳ مهر ۹۴ ، ۱۱:۵۲ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
alireza rahimi